صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

اولین سرماخوردگی...

گل پسر من این اولین سرماخوردگی است که اینقدر زود تجربه اش کردی.. کاش می شد امسال سرما نخوری و ضعیف نشی.. اما به هر حال پیش اومد..

یه مقدرای سرفه می کردی ولی تب نداشتی.. ولی خوب بینی ات هم گرفته بود و احساس می کردم سینه ات خس خس می کنه.. بردیمت دکتر و گفت بلههههههههههههه.. سرماخوردن ایشون...

اسهال هم هستی.. در عرض 2 روز 30 تا پوشک مصرف فرمودی مامان جان!!!!! و ببین مامان طفلکی ات چی کشیده این 2 روز که هر بار هم شما را شسته..

منم خیلی سرماخورده ام.. و به استراحت احتیاج دارم ولی شما شب ها هر 1ساعت و نیم یه بار از خواب بیدار می شی و شیر می خواهی..

راستی این دارو های سرماخوردگی را چنان با اشتها می خوری که انگار داری یه غذای خیلیییی خوشمزه می خوری و البته خوردن را هم یاد گرفتی و دیگه بیرون نمیدی.. فکر کنم حسابی غذا هم دوست داشته باشی..

ماه پیش که بردیمت پیش دکتر مرندی، من گفتم آقای دکتر صدرا خوب شیر نمی خوره فکر کنم غذا می خواهد.. دکتر هم خیلییی جدی گفت: اگه غذا می خواهد باید 2 ماه صبر کنه
راستی یه خبر مهم..........

دیروز یعنی 19 آذر برای اولین بار خودت بدون کمک و تشویق قل خوردی و دمر شدی..

امروز هم صبح که از خواب بیدار شده بودی و داشتی واسه خودت آواز می خوندی و بازی می کردی، 90 درجه چرخیده بودی..

کلا بچه جان اصلا آروم و قرار نداری و در طول مدتی که بیداری همش داری دست و پا می زنی حتی وقتی تو کریر یا صندلی غذات می ذارمت هم همش دست و پا می زنی و دیروز اونقدر این کارو کردی کا از ترس درد گرفتن دست و پات زود از تو صندلی درت آوردم.. با وچودی که خوشت اومده بود و داشتی کشف می کردی که اینجا دیگه کجاست؟

ادامه مطلب ...

20 هفتگی..

یادش به خیر وقتی 20 هفته باردار بودم تو را..

یک هفته از عروسی خاله می گذشت و من با چه خوشحالی ای تو عروسی خاله به همه می گفتم 19 هفته باردارم..

20 هفته از بارداری یعنی نصف راه را رفتی.. یعنی 20 هفته دیگه مونده تا جگرگوشه ات را بغل بگیری.. یادمه واسه خودم جشن گرفتم و خوشحالی کردم کلی.. و حالا  تو 20 هفته ات شده..


در 20 هفتگی:

* تو بسیار شیرین تر شدی و با اون لثه های بی دندونت دلی میبری..

* وقتی باهات بازی می کنیم قهقهه می زنی و ما مدهوش خنده هات می شیم

* دیگه نمیشه تو را بدون اینکه انگشتات تو دهنت باشه دید.. بسته به اینکه کجای لثه ات اذیتت می کنه انگشتایی که می ره تو دهنت فرق می کنه و بعضی وقتا هم دوتا دستت می ره تو دهن..

* تو از همون اول وقتی می خواستی عطسه کنی اولش یه صدای بلند مثل داد در میاوردی.. وای که من عاشق این عطسه های مردونت هستم.. تازه بعد عطسه هم یه صدای بامزه درمیاری و میگی آخییییییییییییییییییییییش

* عاشق WORLD MUSIC بیبی انیشتین شدی و با دقت از اول تا آخرش را می بینی.. راستش را بخوای منم خیلی دوستش دارم و یه بار بابای طفلکی مجبور شد از اول تا آخرش را با من ببینه 

 * وقتی هیجان زده هستی دست و پات مخصوصا پاهات را به شدت تکون می دی حالا چه بغل باشی چه زمین باشی و چه توی آب

* عاشق حیوونای تولو هستی و خوشحالم اونارو برات خریدم.. البته عکس زیر مال .. روزگی ات است که هنوز نمیشناختیشون

* عاشق این هستی که بگیرمت جلوی خودم و راهت ببرم.. تو این حالت به شدت پاهات را تکون میدی و یه لبخند رضایت بر لب داری و کلی حال می کنی

* وقتی در حال شستنت هستم، دست می اندازی و هرچی را بتونی می گیری البته منم عروسکای حمامت را چیندم جلو آینه که بهشون نگاه کنی

* عاشق کتاب حسنی هستی و تا میگم "توی ده شلمرود" کلی ذوق زده می شی و دست و پا تکون میدی و خیره خیره به عکسای کتاب نگاه می کنی و تا آخرش را با دقت گوش میدی..

* همچنان عاشق حمامی و توی حمام اوتقدر پا می زنی تو آب که همون اول کلی از آب وانت خالی می شه.. از سر شستن هم بدت میاد خیلی و کلافه می شی

* وقتایی که خوابت میاد آواز سر میدی و حسابی روضه می خونی و جدیدا وقتی کاپشن تنت هست و "نانوک" میشی، تو ماشین می خوابی ولی اگه مهمون باشیم یا مهمون داشته باشیم اصلا نمی خوابی و کنجکاوی بهت اجازه خواب نمیده..

* تو عادت داری تو سکوت و تاریکی شیر بخوری البته توصیه دکترت هم همین بوده که چون بازیگوش شدی و خوب شیر نمی خوری، تو شرایط مثل شب بهت شیر بدم تازه همون هم اگه دیگه مست خواب نباشی نمی خوری؛ برا همین وقتی مهمون داریم یا مهمونی میریم خیلی اذیت می شی..البته ما از مهمونی اجتناب می کنیم فقط همون پنجشنبه ها که خونه مامانی ایناییم و گاهی هم خونه پدربزرگت..

دیگه اینکه تو پسر ناز 20 هفته ای من هر روز بهتر و بیشتر با من ارتباط برقرار می کنی و برای خودت شخصیتی داری و هر روز من بیشتر دیونه ات می شم....

دوستت دارم خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

ادامه مطلب ...