صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

مکالمات دو سال و پنج ماهگی

من: صدرا یکم از ماستت را به من میدی؟

صدرا: نه متاسفانه بهت نمیدم تو سرما خوردی ماست نخور

******

مهدی: صدرا چرا غذات را نمی خوری؟

صدرا: دارم فکر می کنم

مهدی: به چی فکر می کنی؟

صدرا: به یه چیزی که به دردم بخوره

******

داریم مجله نگاه می کنیم تیتر اون صفحه هست «هرچیزی سر جای خودش»

من: صدرا هر چیزی سر جای خودش یعنی چی؟

صدرا: یعنی تمیز و خوب و مرتب

******

صدرا اسرار کرد کیسه خرید را بیارد خونه منم کیسه سبزی را که سبک بود دادم بهش وقتی رسیدیم خونه خواستم کارش را بزرگ کنم..

گفتم: صدرا دستت درد نکنه کمک کردی سبزی را آوردی خونه..

صدرا: خواهش می کنم‌؛ ممنونم