صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

یک ماه مانده به سه سالگی

امشب

نشستم پشت میز و دارم چیزی می نویسم

صدرا همیشه میاد رو میز میشینه پیشم

خودکار برداشته و می خواد تو دفتر من بنویسه

منم حواسم به کارمه می گم نه نمیشه بنویسی

میگه مامان خیلی خوبه آدم وسایل هاش را به دیگران بده!


یکماه پیش

داره نقاشی می کشه به پدرش می گه بیا نقاشی بکشیم

پدرش که تازه از سرکار اومده میگه نوچ


یکم بعد صدرا میگه بابا برو نقاشی کن به من بگو بیام پیشت نقاشی بکشم من بگم نوچ!!!