صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

دوسال و دوماهگی

صدرا در دوسال و دوماه و نیمگی به حدی خوب صحبت می کنه که مارا شگفت زده کرده..

سوال پرسیدنش مدتی است شروع شده شده.. حقیقتا همون سوالات چرا در گنجه بازه چرا دم خر درازه چرا... ؟؟؟


چند شب پیش هم اومد بغلم کرد گفت مامان دوستت دارم.. خیلی ذوق کردم چون کلا خیلی ابراز احساس نمی کنه و در این زمینه احتمالا از پدرش ارثی چیزی برده اما من خیلی بهش ابراز می کنم که براش نهادینه بشه..


هرچیزی را می خواد می گه می خوامش

جدیدا چیزهایی که نمی دونه را سوال می کنه.. مثلا یه چیزی پیدا می کنه نمی دونه چیه اونقدر با آهنگ قشنگی می پرسه: مامان این چیه؟ چیه را هم می کشه.. یعنی آمار همه چیز را باید داشته باشه.. چند روز پیش داشتم وسایل ها را جمع و جور می کردم یک اسفنج بزرگ پیدا کردم گذاشتم بودمش رو میز آقا صدرا هم فقط اون را نمدونست چیه.. و پرسید..

یا مثلا یه مدت گیر داده بود به چرا؟ مامان چرا بابا چراغ را خاموش کرد؟ چرا این را اینجا گذاشتی؟ چرا؟ و چرا و چرا..

با خودش هم صحبت می کنیم همش می گه آخه



بخش از دیالوگهای ما:

صدرا شیرکاکائو می خوری؟

نهههههه

بعد من دارم می خورم می گه این چیه؟

می گم شیرکاکائو

می گه منم می خوااااااام

بعد از من می گیره می خوره می گه وای چه خوشمزه است.. اسمش چیه؟

و این سوال ادامه داشت تا شیرکاکائو تموم شد


مامان چرا رژ لب زدی؟

پاکش کن


مامان چرا با بابا عروسی کردی؟

چون دوستش دارم



مامان ماشینم را کی خریده؟

مامان پام را کی خریده؟

خدا بهت داده مامان

خدا کوشش؟


مامان نی نی چرا گریه کرد؟

پاش لیز خورد رو سنگا

کی سنگا را گذاشته بود؟ چرا گذاشته بود؟


مامان چرا به بابا خندیدی؟



جوجو: صدرا میشه سوار قطارت بشم؟

صدرا: بله البته


مامان این کتاب را بخون ببینم توش چی داره چی نداره


 و کلمات:


تخم مرغ را می گه (می گفت :() تخم غر

صندلی را صمبلی

چپه چوله را چلپ چولوپ

سیب زمینی را می گفت بینَدین که جدیدا درستش کرده

اسم کوچیک مامان بزرگا و پدربزرگا را هم یاد گرفته

و همچنان سشوار را نمی تونه تلفظ کنه و می گه سهوهار

به نجات می گه اجات




 

مامان اینم بخورم؟

لازم به توضیح است که خودشون به قصد برداشتن شکلات رفتن رومیز


روی آیینه مامانی خونه مامانی کشیدم

یدونه پاستلش قاچاقی رفته بود خونه مامانی



دارم کباب می پزم!



تار وحدت 12 مهر 92

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد