صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

دو سال و چهار ماهگی

پست زیر را که دو ماه پیش ثبت موقت شده بود تازه آپ کردم

چقدر برای خودم جالب بود

این تغییرات

حیفه واقعا تنبلی می کنم

البته کمی گرفتار بودم


پسر کوچولوی شیرین من دیگه خیلی بزرگ و آقا شده..

همه چی را می فهمه

هر حرکتی که براش توجیه نباشه و سوال می کنه و بعضی وقتا سلسله سوال ها بدجور طولانی می شه

به شدت از رفتار من و مهدی تاثیر می پذیره

تو نحوه رفتار یا حرفاش

و البته به گفته روانشناسان بچه تا ۵ سالگی حالش به شدت به حال مادرش وابسته است

اینم یکی از سختی های مادری است دیگه.. حالت خوب نباشه و نخواهی بچت اذیت بشه..

صدرا دیگه تو پارک خودش بازی می کنه و سرسره دیگه سوار میشه.. قبلا به خاطر الکتریسیته یا به قول خودش جرقه سوار نمیشد..

عاشق بچه هاس و اگه تو پارک اون ساعتی که می ریم بچه باشه دیگه کلی عشق می کنه.. البته فکر می کنم تو پارک خودمون و یک پارکی که زیاد می ریم اینطوریه و تو پارکهای جدید راحت نیست


  ادامه مطلب ...