صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

آتیش پاره

کلمه مورد علاقه این روزهای صدرا قامَ (قایم) است.. همش میره سرش را می کنه تو یک لا مایی باید بریم پیدا کنیم.. اگرم نریم صدا می کنه که مامان قامَ پیدا (مامان قایم شدم پیدام کن)

کلمه بعدی کمخ است (کمک) هر کاری می خوام بکنم مثل جاروبرقی و آشپزی و .. صدرا باید

کمخ بکنه.. یا اینکه خودش بخواد یک کاری انجام بده و نتونه باید کمخش کنیم

دیگری معنی و مفهوم گیر کردن است.. لای پتویی که روش انداختم لای مبل دستش تو آستین لباس پاش در شلوار و ... گیر می کنه و اعلام می فرمایند گیر..


از بازی هاشم بگم که این روزها علاوه بر قایم شدن عاشق دویدنه.. اینکه دنبالش کنم یا اینکه دور یک چیزی طواف کنه.. و این آخری واقعا سخته.. همش نگرانیم نخوره زمین و پرانرژی کم هم نمیاره.. همینطور دور اتاق می چرخه و صداهای پسرونه در میاره و گلوش را کلفت می کنه..

یکی دیگه از بازی هاشم اینه که مثلا یک حرفی می زنه.. مثلا می گه لالا.. می گم صدرا لالا کنه؟ می گه بابا.. می گم بابا لالا کنه؟ می گه بادادی (بابایی) می گم بابایی لالا کنه؟ می گه قالَه (خاله) می گم خاله لالا کنه؟ می گه عمو منم (عمو مسلم) می گم عمو مسلم لالا کنه؟ می گه مانانه (مامانی) می گم مامانی لالا کنه؟ می گه دادی (دایی) می گم دایی لالا کنه؟ و اینجاست که چرخه تکرار می شه و جالب اینجاس که فقط رو همین افراد می چرخه این چرخه 


چند روزی می شه که باباجونش را به لقب بانادون مفتخر کرده و به این ترتیب خانواده ای را دلشاد کرده.. اونقدر به بچه می گفته میشد بگو باباجون که هیچ کلمه دیگری اینقدر درخواست نمیشد..


اینم چندتا دیالوگه عشقولانه:

عشق مامان کیه؟

دَ ددااااا

نفس مامان کیه؟

دَ ددااااا

آتیش پاره کیه؟

دَدااااا

و ....


پسر باهوش و فهیم و بزرگ و نازکم.. گاهی از سطح فهم در تو در حیرت می مانم..

پشت اون نگاه نافدت چیا که نمی گذره..

دوستت دارم عزیزک نازم..




توضیح اضافه شده: در عکس بالا صدرا داره بوس می فرسته.. دلم ضعف می کنه برای این عکس..




خوب اینم ابتکار مامان زهرا!
بعد از اینکه کلی عشقولانه برای برچسب های ماشینش در کرد مامان دید که خوب کارهای دیگه هم میشه کرد.. این بود که یهو به صدرا گفت توپات را بیار و با چسب کاغذی چسبوندیم به در کمد..
اینجا صدرا داره یکی از توپ ها را می چسبونه.. می بینید کجا را انتخاب کرده؟ پاشو بلند کرده دستش برسه..

نظرات 9 + ارسال نظر
مامان مینوفر یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:56 ب.ظ http://minoofar.blogfa.com

عزیزم با اون بانادون گفتنش یه بوس محکم بکن از صدرا جون

به به مامان مینوفر.. خانوم مزین کردید.. چه عجب این طرفا؟ دلتنگتون بودیم..

دلی دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:50 ق.ظ http://aghooshane.blogfa.com

سلام خاموش عزیز. اومدم رمز بدم، دبدم اینجا امکان درج کامنت خصوصی نیست!
چیکار کنم حالا؟

چرا داره
اون بالا صندوق پستی
ممنون

دلی دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:51 ق.ظ http://aghooshane.blogfa.com

وبلاگ رو دوس دارم. به گودرم لینک می‌کنم که زین پس بخونم.

منم از اولین باری کامنت داده بودید وبلاگ نازنین خانوم خواننده شما هستم.. هم قلمت را خیلی دوست دارم هم عاشفانه هات و چیزهایی که می نویسی

خاله دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:02 ب.ظ

دایی کوچیکه سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:31 ب.ظ

خیلی باحاله دستش از لبتسش در میاد میگه دالی

آره دایی.. اونقدر زیاد شده یادم میره.. ممنون نوشتی

دلی پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:21 ب.ظ http://aghooshane.blogfa.com/

کامنت مهربون شما پاسخ داده شد، مامان نانازیِ صدرای مموش.

ممنون

مرجان یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:52 ب.ظ http://marjan_1872@yahoo.com

سلام. امیدوارم خوب و خوش باشید. من از وبلاگ سام با شما آشنا شدم. پسر زیبایی دارید. خدا نگهش داره براتون. از پست قربون دست و پاش خیلی خیلی خوشم اومد و برای خودم پرینت گرفتم. شروع کردم به ترتیب مطالب و خوندن که دیدم پست من مادر هستم رمز داره. آیا براتون امکان داره و اینکه اشکالی نداره من هم این مطلب و بخونم. خیلی مشتاق شدم بیشتر با افکارتون راجع به تربیت بچه آشنا بشم. خیلی خوب و کامل می نویسید. اتفاقا وبلاگتونو به مامان آروشا هم معرفی کردم.(جهان با تو زیباتر است)!

سلام دوست عزیز.. ممنون خیلی به من لطف داری.. خوشحالم با شما آشنا شدم.. احتمالا قراره مادر بشین نه؟
من واقعا شرمنده شمام.. اون پست یک تخلیه احساسی بیشتر نبوده و فقط دو نفر رمزش را دارن..
امیدوارم شما هم وبلاگی بزنید و منم با شما آشنا بشم دوست جدیدم..

من و پنجاه درصد خودم یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 ب.ظ http://parsara.persianblog.ir

بسیار زییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییبا

marjan یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:20 ق.ظ

سلام. قربون شما برم. این شما هستید که لطف میکنید و برای همه می نویسید و تجربیات زیباتون اینقدر خالصانه در اختیار همه میذارید.
نه عزیزم . من اصلا ازدواج نکردم!!
درباره اون پست هم اصلا شرمنده نباشین. من درک میکنم.
من وبلاگ داشتم. حدودا 5 سالی میشد. اما امسال دوماه پیش فیلترش کردن. منم دیگه حوصله نداشتم ادامش بدم.
اگر ایمیل شما رو میداشتم حتما براتون مطالب خوب و کاربردی می فرستادم. هم برای خودتون و هم برای آقا صدرای 18 ماه که مثل گل میمونه. خیلی مواظبش باشید. من که تنها با دیدنش لذت میبرم. خدا میدونه شما چه حالی دارین که دارید باهاش زندگی میکنید.

سلام.. چه بد که فیلتر شد.. ممنون خدا خودش همه بچه ها را در پناه خود حفظ کنه وگرنه که ما خیلی ناتوانیم..

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد