صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

بارون

دیروز یه روز خیلی خوب بود..

روزهایی که هوا ابری است من دلم پر می کشه واسه پلکیدن بیرون از خونه.. صدرا را بردیم شهر کتاب مرکزی براش کمی خرید کنم.. می دونستم یه جایی برای بازی بچه ها داره و می شه سرش گرم بشه و نخواد همه جا را به هم بریزه.. 


خریدمون را که کردیم رفتیم پارک کنار شهرکتاب و زیر نم نم گهگاه بارون هات چاکلت می خوردیم و صدرا هم حسابی از دیدن فواره های پارک ذوق کرده بود و بردمش سرسره سوار بشه که یهو بارون شدید شد.. ما هم پناه بردیم زیر یک درخت اما دیدیم نمیشه همینطور اونجا ایستاد و من صدرا را بغل کردم و دویدیم سمت ماشین زیر بارون شدید.. کلی جیغ زدیم و خندیدیم.. صدرا از دیدن بارون شوکه شده بود و من همش بهش می گفتم بارونه.. داره بارون میاد و کلی قش قش خندیدم و حال کردیم..

تو ماشین هم اونقدر زل زد به بارون و حرکت برف پاک کن که خوابش برد..

این اولین بارونی بود که از نزدیک دید و احساسش کرد.. پسرک عشق آبَ ی من خیلی ذوق کرده بود دیروز..

از شهر کتاب براش یه بازی فکری خریدم که یک سری مهره باید از مسیر پیچ و خمی رد بشن..

و یک بسته مدادرنگی کلفت که بتونه راحت تو دستش بگیره..

و یک بسته کاغذ طراحی ۱۰۰*۷۰ که به هم چسبیده اند و دوتاشو می کنم میشه ۱۴۰*۱۰۰و می زنم به دیوار روش نقاشی بکشه..

مربی آوند هفته گذشته گفت مدادشمعی هایی هست که موم زنبور عسله و من سرچ کردم دیدم فابرکاستل داره فقط.. تو شهر کتاب هم داشت و خواستم بخرم ولب بعد پشیمون شدم.. چون دایی هاش زحمت کشیده بودن و قبلا یه بسته کرایولا اش را برای صدرا خریده بودن که خوب اون قابل شستشو است ولی صدرا همش دهنش می کنه و با دندوناش گازشون می زنه و بعدش حالش به هم می خوره از مزشون و همش باید مراقبش باشم.. مدادرنگی هم که خطر خودش را داره و خوشش میاد دستش بگیره و تو خونه راه بیافته..ولی تا الان شکر خدا غیر کاغذ و یکی دو مورد خط خطی تختش جایی را خط خطی- اوه بخشید نقاشی- نکرده..

دو هفته پیش در کلاس آوند مربی یک لوله هایی آورده بود که برای کاغذهایی است که در ریسو گرافی و اینها استفاده میشه.. لوله ی میانی شان.. و توپ و ماشین های کوچولو را از دورنش رد می کردیم و بچه ها کلی ذوق می کردن و آخر کلاس لطف کرد و بهمون داد اون لوله ها را.. ما هم آوردیم خونه بعد اینکه انواع و اقسام توپ اعم از پینگ پنگ  و چوبی و اینتکس را از توش رد کردیم یادمان افتاد صدرا یک کرم کوکی لاغر داره.. خلاصه کرم را کوک کردیم و فرستادیم داخل لوله..

خودم هم ۳ تا لوله دستمال آشپزخانه را با چسب به هم وصل کردم و یک لوله دراز ساختم و صدرا یک سری گیره های پلاستیکی را می انداخت داخلشون و از اون طرف می ریختن تو یک سطل.. اینم بازی یکی دو روزمان بود و بعدش توپ پینگ پنگ ها را می گذاره در لوله و میگه فوت کن.. که توپه بپره بره.. عشق این روزاش توپ پینگ پنگ شده.. توی یکی از دستاش دوتا و اون یکی دستش یدونه توپ می گیره و تو خونه راه می افته..

راستی امروز برای اولین بار به سبک پسر بچه ها ماشین بازی کرد!!! یهو دیدم کامیون بزرگش را ورداشته داره با یه دست هول می ده و چهار دست و پا تو خونه میره و غش غش می خنده..

ماه گذشته همین روزا ما رفته بودیم مشهد.. اولین سفر صدرا بود.. سفر خوبی بود کلا و با بچه خوب سختی های خودش را داشت و مهمترینش این بود که اصلا نمی شد صدرا را تو هتل نگه داشت و همش بیرون بودیم و خودمون و صدرا خیلی خسته شدیم.. و دیگه اینکه چهار روزی که اونجا بودیم صدرا تقریبا اصلا غذا نخورد..

رفتمون را با ساعت خواب صبح صدرا و برگشت و با ساعت خواب شب صدرا تنظیم کردیم و این جوری بود که صدرا رفتنی تو هواپیما خوابید و تا رسیدیم بیدار شد و برگشتنی کل مسیر تا خونه را خواب بود..

صدرا دیگه خیلی خوب راه میره و در واقع دیگه همش می دوه.. کلمات زیادی می گه.. کلمات جدید را سریع یاد می گیره.. این وسط دو تا کلمه جدید بامزه را کامل ادا می کنه.. یکی اش منگنه! است و دیگری دوازده..

به نقاشی می گه نمانی.. یه همچین چیزی هم به صندلی می گه

به خاله می گه گاله

مامانی را می گه مامانا

اما بقیه را نمی تونه صدا کنه

عاشق کلیده.. از خونه می خواهیم بریم بیرون یا باید به کلید بدیم دستش که سوئیچ را نگیره یا باید سوئیچ زاپاس ببریم..

عاشق اینه که آب را از ظروف مختلف به هم منتقل کنه و این وسط هی یا از آب بخوره یا بریزه زمین و امان از وقتی که یهو یه ظرف کثیفی اسباب بازی ای چیزی گیر میاره و آب را می ریزه توش و می خورههههه!!

حسابی هم می رقصه آقا.. اگه در حالِ حال کردن و قر دادن باشه یهو صدا را قطع کنیم یا کانالی عوض کنیم کلی شاکی می شه.. حتی تو بیبی انیشتین اونجا ها که از آهنگش خوشش بیاد باید بزنم عقب بارها و بارها..

به خانومی که بچه بغلش داشته باشه میگه مامان و به آقایی که بچه داشته باشه می گه بابا اما اگه آقاهه بدون بچه باشه می گه آقا! اینم برام خیلی جالب بود..

تا لباس می پوشه میره جلو آینه خودش را ببینه و کلا با خودش تو آینه خیلی حال می کنه و کلی خودش را بوس صدا دار می کنه اما تا می گم صدرا مامان را بوس کن لپش را میاره جلو که من بوسش کنم.. دوست داره تو آینه ببینه من بوسش می کنم..

یه بار تل من را آورد که بزنم رو سرش تا گذاشتم رو سرش گفت :آینه و دویید رفت جلو آینه تا خودش را ببینه پسر خود شیفته ی من..


و آخر هم یه سوال دارم.. می خوام برای صدرا سازه مشابه لگو بگیرم اما نمی دونم از میان مارکهای موجود چه مارکی بگیرم که مشکل مچ شدن نداشته باشه.. یا زیادی سفتن و تو هم نمیرن یا بعد یه مدت شل می شن.. و نمی دونم اونقدری فرق دارن که با این وضعیت د ل ا ر بخوام  اصل بخرم یا نه.. ممنون می شم اگه تجربه ای دارید راهنمایی ام کنید..



در حال رقیصدن با بیبی انیشتین


عشق آب بازی..

نظرات 6 + ارسال نظر
من و پنجاه درصد خودم جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:15 ق.ظ http://parsara.persianblog.ir

وای چقدر عکس اول صدرا عالیه...ماشالا بزرگ شده و ماه...ضمنا برای لگو ..تا حالا اسباب بازی به مفید بودن و جذابیت لگو ندیدم..ولی سعی کن لگو درشت بگیری خاله پارسا یک مدل لگو کادو گرفته براش که کیفیت ارجینال رو داره لگو درشت که توی یک ادمک بزرگ تلقی قرار داره.و تقریبا فقط با اونها بازی می کنه...موفق باشی چه کیفی داره خواب تو بارون..تجربه قشنگی بوده برای صدرای گل..

ممنون خانوم دکتر..لطف دارید.. مارکش را به خاطر دارید؟

Oracle جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:16 ب.ظ

mashaallaah... cheghadr bozorg shodeeehhh.... khoda hefzesh koneh dooste bi marefat :D be manam migofty mioomadama hotchocolate mikhordam digeh.... to ke rtebaate ghavie mano ba chocolate midooni ke :)

آره یادمه رژیم گرفته بودی در طول روز فقط یدونه اسنیکرز خورده بودی

Oracle جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:17 ب.ظ

zahra " Mega Blocks" ham khoobehaa.... ham sizesh bozorge ham rahate va seft nist. mark e lego duplo ham sefteh nesbatan, ama bade ye modat bacheh yad migireh, baraye medad shami, hamin Crayola washables, twistable ham dareh ke gheire saresh baghieh ye medad shami too ye looleh ye pelastikie, albate washable haa sami nistan..... booos baraye maman o sadra .... chera webloget emkane nazar e khosoosi nadare?

زهرا یه کامیون مگابلاکس داره که چندتا دونه لگو داره شل شدن از هم می افتن.. آره میدونم شمعی نیستن.. اصطلاح شده دیگه.. اون که می گی رو ندیدم.. این بار رفتم سوال می کنم از مسئولش..
آره خصوصی نداره.. اگه خواستی آخرش بگو تایید نکنم..
آوای عزیزم را بچلون

فرزانه یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:01 ب.ظ http://www.sadragolden.blogfa.com

خدااااااای من ... چه عکس با مزه ای .... صدرا کوچولو دوستت دارم هزارتا

مامان رامی دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:28 ق.ظ http://ramtin-tango.blogfa.com/

چه گل پسر نازی
منم خیلی بارون دوست دارم
شاد باشی
به رامی منم سر بزن

ممنون.. ماشاالله شما هم پسر نازی دارید..

دایی کوچیکه جمعه 12 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:33 ب.ظ

این پاستله هم میگفتی بخریم خودمونم ببینیم چه مزه ایه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد