صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

پراکنده..

محمد صدرا دیروز صبح یعنی ۱۲ اردیبهشت چند قدم چهاردست و پا رفت..



بچه ام در نه ماه و نیمگی کلی استقلال طلبه.. اجازه تعویض پوشک و لباس را نمیده..

امروز هم رفتیم نمایشگاه کتاب برای آقا صدرا کلی کتاب خریدیم..


یه سوال:

با کدوم راحت ترید؟ کسی که باهاتون اختلاف عقیده داره یا کسی که طرز فکرش با شما فرق می کنه؟


کلی عکس داریمممممم

صدرا مامان خوش می گذره؟



صدرا با کاردستی های خاله اش..

چشم خاله را دور دیدی مامان؟



مدل جدید دست خوردنش


صدرا و بابا جونش..



بدون شرح!

نظرات 6 + ارسال نظر
خاله جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 ق.ظ

قربونش بشم براش می خوام کاردستی درست کنم

دایی کوچیکه جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:46 ب.ظ

دلم براش تنگ شده
قربونش برم کنجکاو شده

من و پنجاه درصد خودم جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:44 ب.ظ

عزیزم چقدر خوردنی شده....جواب سوالت دوستم خب مسلما با کسی که طرز فکرش متفاوت راحت ترم همون وازه اختلاف عقیده خودش مشکل سازه دیگه..

مامان مینوفر شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:03 ق.ظ http://minoofar.blogfa.com

چقدر عکس ها با مزه بودن کلی کیف کردم

عقیده بعضی آدما بر مبنای عقده شان شکل میگیرد
باید ازشون ترسید

ساناز مامان سام پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:34 ب.ظ http://manvashoharam.blogfa.com

سلام عزیز دلم .
خانومی ببخشید که دیر شد ..فکر کردم پاسخ دادم امروز دیدم نه ! اشتباه کرده بودم .
قربونت بشم احساس میکنم خودت ناراحتی شاید دلیل اینکه صدرا کمی ناراحتی میکنه همینه . به خدا بچه ها خیلی باهوشند . احساس کنه که کمی از ثانیه ها عفب تری لجباز میشن . استقلال طلب میشن و خواب راحت ندارند . بچه مادرش رو در زمان حال میخواد . میخواد همیشه بخنده . میخواد مامانش همیشه یه جور باشه . ذهن کوچیکشون قدرت تجزیه ی افکار روزانه ی ما رو نداره . منم خودم یه موقعی هایی اینطوری میشم ولی سعی میکنم سام رو مشغول کاری کنم و خودم درگیر مسایلم بشم . گرچه دیر یا زود همه ی باورهاشون شکل میگیره .
عزیزم به تربیتت و مادریت شک نکن که برای کودکت بهترینی .
عزیزم
این حس هایی که نوشتی همش طبیعه ...مجبورش به لباس پوشیدن نکن . 5 دقیقه لخت باشه اشکالی نداره . بعد یواش یواش آرومش کن . سرش رو بزار رو سینت و لباس رو با بازی تنش کن .
وقت زیاد میطلبه این بچه داری .
ولی سختی ش تا یکسالگی .بعدش کم کم روتین میشه خانومی .
میبوسمت

فرزانه جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:13 ب.ظ http://www.sadragolden.blogfa.com

عزیزم شما یه کوچولوی باهوش نمونه ای ....دوست دارم من فینگیلی... یه کم با مامان جونت راه بیا مستقل من....

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد